Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3753 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
regulate
U
میزان کردن درست کردن
regulated
U
میزان کردن درست کردن
regulates
U
میزان کردن درست کردن
regulating
U
میزان کردن درست کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tune
U
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tunes
U
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
temper
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempered
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempers
U
درست ساختن درست خمیر کردن
modulate
U
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
modulates
U
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
modulating
U
میزان کردن مدوله کردن زیر و بم کردن
collimate
U
موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
compensates
U
تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensated
U
تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensate
U
تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
mended
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mend
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mends
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to adapt
[to]
U
جور کردن
[درست کردن ]
[سازوار کردن]
[به]
to pattern out
U
ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
gather
U
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered
U
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
dresses
U
لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dress
U
لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
labourvt
U
بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
to touch off
U
با شتاب درست کردن زودرسم کردن
make
U
درست کردن ساختن اماده کردن
repaired
U
درست کردن جبران کردن تعمیر
To do up the room.
U
اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
makes
U
درست کردن ساختن اماده کردن
repair
U
درست کردن جبران کردن تعمیر
ranges
U
مرتب کردن میزان کردن
tempers
U
معتدل کردن میزان کردن
to balance out
U
میزان کردن
[تنظیم کردن ]
temper
U
معتدل کردن میزان کردن
range
U
مرتب کردن میزان کردن
regulate
U
میزان کردن کنترل کردن
ranged
U
مرتب کردن میزان کردن
tempered
U
معتدل کردن میزان کردن
regulating
U
میزان کردن کنترل کردن
leveling
U
میزان کردن افقی کردن
regulated
U
میزان کردن کنترل کردن
regulates
U
میزان کردن کنترل کردن
adjust
میزان کردن
focus
U
میزان کردن
aligns
U
میزان کردن
tune
U
میزان کردن
align
U
میزان کردن
adjustment
میزان کردن
adjusts
U
میزان کردن
aligned
U
میزان کردن
collimate
U
میزان کردن
adjusting
U
میزان کردن
aligning
U
میزان کردن
tunes
U
میزان کردن
focuses
U
میزان کردن
standardization
U
میزان کردن
focussing
U
میزان کردن
focusses
U
میزان کردن
focused
U
میزان کردن
equilibration
U
میزان کردن
focussed
U
میزان کردن
straighten
U
درست کردن مرتب کردن
adapts
U
جور کردن درست کردن
to make up
U
درست کردن تکمیل کردن
emended
U
تصحیح کردن درست کردن
emend
U
تصحیح کردن درست کردن
straightened
U
درست کردن مرتب کردن
straightening
U
درست کردن مرتب کردن
straightens
U
درست کردن مرتب کردن
devising
U
درست کردن اختراع کردن
emends
U
تصحیح کردن درست کردن
devise
U
درست کردن اختراع کردن
emending
U
تصحیح کردن درست کردن
devises
U
درست کردن اختراع کردن
adapting
U
جور کردن درست کردن
integrate
U
کامل کردن درست کردن
mended
U
مرمت کردن درست کردن
fix
U
درست کردن پابرجا کردن
compose
U
درست کردن تصنیف کردن
fixes
U
درست کردن پابرجا کردن
right
U
درست کردن اصلاح کردن
righted
U
درست کردن اصلاح کردن
mends
U
مرمت کردن درست کردن
integrates
U
کامل کردن درست کردن
integrating
U
کامل کردن درست کردن
mend
U
مرمت کردن درست کردن
composes
U
درست کردن تصنیف کردن
devised
U
درست کردن اختراع کردن
righting
U
درست کردن اصلاح کردن
spark timing
U
میزان کردن جرقه
hand advance
U
میزان کردن دستی
interrupter timing
U
میزان کردن جرقه
To synchonize the watches .
U
ساعتهارا به هم میزان کردن
countdowns
U
میزان کردن ساعت
countdown
U
میزان کردن ساعت
ignition timing
U
میزان کردن جرقه
adjustments
U
تنظیم و میزان کردن
automatic spark advance
U
میزان کردن خودکار
line up
<idiom>
U
به درستی میزان کردن
magneto timing
U
میزان کردن مگنت
spark advance & retard
U
میزان کردن جرقه
semi automatic advance
U
میزان کردن نیم خودکار
To set ones watch .
U
ساعت خودرا میزان کردن
adjusting
U
میزان کردن تنظیم کنید
adjusts
U
میزان کردن تنظیم کنید
skew
U
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
damper
U
الت میزان کردن جریان هوا
skewing
U
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skews
U
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
to align oneself with somebody
U
خود را با کسی میزان
[تطبیق]
کردن
boresight
U
میزان کردن لوله و مگسک اسلحه در هدفگیری
fashioned
U
درست کردن
build
U
درست کردن
buildings
U
درست کردن
builds
U
درست کردن
to riven laths
U
یا درست کردن
to set to rights
U
درست کردن
correcting
U
درست کردن
to set in order
U
درست کردن
to sct aright
U
درست کردن
gulleys
U
درست کردن
cleanest
U
درست کردن
make up
U
درست کردن
gullies
U
درست کردن
cleaned
U
درست کردن
gully
U
درست کردن
fashions
U
درست کردن
fashion
U
درست کردن
weaves
U
درست کردن
to set
U
درست کردن
weave
U
درست کردن
correct
U
درست کردن
fettle
U
درست کردن
redd
U
درست کردن
cleans
U
درست کردن
fashioning
U
درست کردن
make
U
درست کردن
makes
U
درست کردن
corrects
U
درست کردن
adapt
U
درست کردن
to put in to shape
U
درست کردن
concoct
U
درست کردن
manufacture
U
درست کردن
set in order
U
درست کردن
fix up
U
درست کردن
to erect into
U
درست کردن از
trim
U
درست کردن
to get up
U
درست کردن
trimmest
U
درست کردن
set right
U
درست کردن
to cleanvp
U
درست کردن
indite
U
درست کردن
to fix up
U
درست کردن
trims
U
درست کردن
concocts
U
درست کردن
fabricating
U
درست کردن
concocting
U
درست کردن
clean
U
درست کردن
shapes
U
درست کردن
fabricate
U
درست کردن
manufactures
U
درست کردن
shape
U
درست کردن
fabricated
U
درست کردن
fabricates
U
درست کردن
concocted
U
درست کردن
manufactured
U
درست کردن
to put to rights
U
درست کردن
measure
U
میزان کردن طی کردن
to make something
U
چیزی را درست کردن
dress
U
درست کردن لباس
manipulated
U
با استادی درست کردن
to weave a plot
U
دوزوکلک درست کردن
to manufacture
[into]
U
ساختن
[درست کردن]
[به]
blow down
U
بافوت درست کردن
image erection
U
درست کردن تصویر
orthoepy
U
فن درست تلفظ کردن
manipulates
U
با دست درست کردن
manipulates
U
با استادی درست کردن
manipulated
U
با دست درست کردن
manipulate
U
با دست درست کردن
manipulate
U
با استادی درست کردن
hedges
U
خاربست درست کردن
hedged
U
خاربست درست کردن
die sink
U
خزینه درست کردن
reconditions
U
دوباره درست کردن
to toss up
U
زود درست کردن
To put things straight(right).
U
کارها را درست کردن
recondition
U
دوباره درست کردن
roughcast
U
اجمالا درست کردن
reconditioned
U
دوباره درست کردن
dresses
U
درست کردن لباس
hedge
U
خاربست درست کردن
strike off
U
بی زحمت درست کردن
railroads
U
پاپوش درست کردن
exacts
U
تحمیل کردن بر درست
exacted
U
تحمیل کردن بر درست
scrambling
U
املت درست کردن
exact
U
تحمیل کردن بر درست
corn popping
U
درست کردن چس فیل
Recent search history
Forum search
1
Potential
1
A hero can affect on the people.
1
strong
1
To be capable of quoting
1
ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1
set the record straight
1
Arousing
1
chand sabaei is correct or chand sabahi
1
pedal pamping
1
construed
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com